کاش کمی زودتر می آمدید

چشمان زیبایش دمی بی اشک نمی ماند و در میان هق هق گریه اش می گوید :‌ تحت هیچ شرایطی نمی خوام باهات زندگی کنم. نمی خوام صورتت را ببینم. خیلی عذابم دادی. خیلی …
همسرش با کمال استیصال و بغض می گوید : تو تمام وجود منی و زندگی بدون تو حتی تصورش برام مثل مرگه.
زن عصبانی تر میشود و می گوید :‌ این کلمات از دهن تو بیرون میاد؟ هفت ساله آرزوی اینو داشتم که یه چیزی بگی؛ یک کاری بکنی که بتونم باور کنم امکان داره دوستم داشته باشی. هروقت بهت گفتم دوستت دارم گفتی خودتو لوس نکن. هروقت سعی کردم هر کاری را که دوست داری انجام بدم اصلا ندیدی. دریغ از یک تشکر. یک محبت. یک دستت درد نکنه … و صدای هق هق گریه بلند و بلندتر می شود.
حالا مرد هم شروع به گریه می کند و با استیصال کامل خودش را جابجا میکند، از صندلی بلند می شود و دستش را روی دست زن می گذارد و می گوید :‌ یک شانس بده . یک شانس . فقط چند ماه امتحان کنیم… به خاطر بچه مان …

زن دستش را به شدت کنار می کشد و می گوید :‌ الان دیگه خیلی دیره . خیلی خیلی …
ضمن اینکه توجه ام به حرکات کلامی و غیرکلامی آنهاست نگران وضعیت پسر ۴ ساله شان هستم که در اتاق انتظار است. ای کاش با خودشان نمی آوردند. ای کاش آنقدر سرگرم بازی باشد که نشنود.

هر دو بالاترین حد تحصیلات را دارند. هر دو وضعیت مالی شان خوب، هردو نمونه یک زوج موفق در جامعه بیرون…

چطور به اینجا رسیدید؟ چی شد که اینقدر دیر متوجه شدید؟ شاید سرگرم تحصیل و تجارت بودید و رابطه را فراموش کردید؟
به چهره مستاصل و دوست داشتنی شان نگاه می کنم…
بعضی از زوج ها و یا یکی از آنها رابطه شان را فراموش می کند. زیادی سرگرم موفقیت ( تحصیلی – مالی ) می شوند. یا یکی دیر صدایش را بلند می کند و یا  دیگری دیرتر جدی می گیرد…..
کاش زوج ها مرزهای خود و دیگری را به موقع و بهتر حس کنند. کاش نیاز همدیگر را جدی تر بگیرند و به آن  بیشتر احترام بگذارند.

کاش موفقیتی که قرار است در آینده به دست بیاید باعث نشود آنچه را که در حال حاضر دارند نبینند و یا زمانی ببینند که دیگر از دست داده اند .

کاش هنوز شانسی برای بهبود و یا نجات رابطه این زوج عزیز و امثال آنها باشد.

می گویم : کاش کمی زودتر می آمدید.

هردو چشمان درشتشان را به همدیگر خیره می کنند.

بدون دیدگاه - ۹۴/۱۲/۰۲

ارسال دیدگاه

ارسال دیدگاه

*اجباری است
loading